خیار شور در طبس

تبسم های کوتاه ، دردهای طولانی ، مورس های معمولی !

خیار شور در طبس

تبسم های کوتاه ، دردهای طولانی ، مورس های معمولی !

حس کشیده شدن ناخن روی سرامیک

زندگی زجرآور است
زندگی آوای نحس زنده هاست
زندگی طعم گس خاطره هاست
مثل چنگ گربه بر دیوار راست !
رد ناخن ها بروی زندگی ست ...

اسفند 91

اعتماد کشنده

دیگر هیچ چیز بوی قدیمی خودش را نمی دهد .

کاریکاتورهایمان طعم تلخ سیاست می دهند ، جدیدا ... سیاست هایمان طعم طنز کاریکاتور به خود گرفته اند.

گداهای تقاطع شریعتی میرداماد کمی خوش چهره تر و خوش پوش تر از حراست دانشگاهمان شده اند!

بوی عید نمی آید . بوی تحول نمی آید ، بوی سقوط می آید !!

دیگر هیچ چیز بوی قدیمی خود را نمی دهد به جز ...اعتماد مردم !!!

آری ، اعتماد مردم به اخبار ! 

سال 88 بود ، خیابان ها شلوغ ، چهره ها خشمگین ، موتورها ، باتوم ها ، لباس شخصی ها ، و اما در اخبار فقط خس و خاشاک بود .سال 89 بود ، قیمت مرغ و تخم مرغ دو برابر شد ، در اخبار هیچ چیزی حکایت از گرانی نداشت .

سال 90 بود ، دلار به یک باره دو برابر شد ، برای یک کشور مصرف کننده مثل ایران ، گرانیه دلار یعنی فقر مطلق . در اخبار دلار تک نرخی شد و یارانه ها تقسیم شد و عدالت اجرا شد .

همچنان سال 90 بود ، انتخابات شد ، 70و80 % مردم به پای صندوق ها رفته و از رضایت خود به بقای این اتفاقات خبر دادند ... و از فردای آن روز در خیابان ها این صحبت پا گرفت .

- آقا شما رای دادی ؟

- نه ، شما دادی ؟

- نه ، منم رای ندادم ، نمیدونم کی رای داده !

و این چنین است که همچنان مردم به اخبار اعتماد کامل دارند !!!

ساده ترین اشتباه ممکن

اشتباه کردم

از همان اول دردهای دلم را خاک کردم ، خوشی هایم را زنده نگه داشتم

هر بار که گریه میکردم ، به دردهای مدفون در خاک دلم آب می رسید .

دردهایم بعد از مدتی ریشه دادند ، شادی هایم زرد شدند ، غمهایم رشد کردند

جوانه زدند

درخت شدند .

کینه هایم برایشان مثل کود بود ، شادی هایم خشک شدند ، مردند.

حالا درخت غم دارم در دلم ، درختی چهار فصل !

درختی که مثل کاج بلند است و به همان اندازه میوه هایش به درد نخور !!

آری ، اشتباه کردم

یک روز باید بشه

یک شب حماقتی می کنم ، به ازای تمام یک روزهای شروع قصه ی تاریخ و تمام یک شب حماقت های عمرم !

ریشه

مشکل ما از کودکی و بازی هایمان شروع شد 


از همان وقتی که مار و پله بازی کردیم و یاد گرفتیم که نمیتوان با یک دوست یا یک رقیب در یک خانه قرار گرفت ، باید او را له کرد و رفت . اگر ندوی ، مسلما له خواهی شد ، له کردن حق مسلم هر کسی است که بهتر شانس می آورد ! هیچ وقت یاد نگرفتیم باهم به خانه برسیم ، بازی همیشه فقط یک برنده داشته است !


از همان وقتی که در تولدهایمان ، در جشن های مدرسه ، یک موسیقی پخش می شد و چند کودک و چند صندلی ! از همان وقتی که باید کودکان یاد بگیرند ، هر طور شده رقیب یا دوست را هل داده تا خود به روی صندلی بنشینند ! بازی یک برنده دارد ، و آن هم کسی نیست که از همه مهربان تر است! هیچ وقت کسی که کمک کرده ، برنده نشده ! یاد نگرفتیم به هم کمک کنیم !


از همان وقتی که زمزمه های بازی هایمان به جای اشعار با معنی ، ده بیست سه پونزده ، هزار و شصت و شونزده شد!

از همان وقتی که شیرش رو بردند هندستون ! یک زن کردی بستون ! 

از همان وقتی که شاه تیر اندازی می کرد ، فرح طناب بازی می کرد !

هیچگاه به ما نیاموختند که به چیزی که میگیم فکر کنیم !


از همان وقتی که علم بهتر بود یا ثروت ! از همان وقتی که هیچگاه این دو با هم نبودند ! هیچ وقت قرار نبود به ما یاد بدهند که با علم می توان ثروت کسب کرد ، با ثروت می توان تحصیل کرد !


از همان وقتی که قرار بود یک مسئله ی دردناک بزرگ شیم یادمون بره ! هیچ وقت به ما یاد ندادند مشکلات رو بپذیریم ، براش راه حل پیدا کنیم و باهاش بجنگیم .



تیر 91

تفاوت ، تناقض ، تناسخ

همیشه تو زندگی ، وقتی مشکلات بهم فشار آورده ، با دلخوری ، آروم زیر لب گفتم ، خدا بیا بی خیال ما شو .


ای کاش ، فقط یک بار ، فقط یک بار


میگفتم خدایا ، بی خیال من نشو ...



تیر 91

دو راهی های سه بعدی

همیشه اینطور نیست که یک دو راهی به بهشت و جهنم ختم شود .


گاه گاهی دو راهی هایی وجود دارند که علی رقم دو راهی بودن هر دو به جهنم می روند.



اسفند 90

حس گند انتظار

خیلی دوست دارم غروب جمعه


به انتظار آمدنت بشینم پشت پنجره نگاه به جاده


اما حیف


روبروی پنجره ی مان فقط دیوار ساختمان همسایه است



بهمن 90

آمار رسمی انسان ها

آدما دو دسته اند ...


اونایی که خوب دروغ میگن ، اونایی که خیلی خوب دروغ میگن



دی 90

سیب تو یخچال بود ، چرا از درخت کندی ؟؟

کاش خدا آخرت و این همه عجیب نمی کرد                  یا که شیطون مارو به گناه ترغیب نمی کرد


چی میشد جناب عزی کارشون قتل نبود                     یا که ما رو هی توی گور به ترتیب نمی کرد !


همش از کیسه خلیفه بخشیده تو این گرونی              نمیشد مهمون و اون واسه ما حبیب نمی کرد


چی میشد گرگ به گله نمیزد ؟ عشق                       تو لحظه نمی مرد ، بمب تخریب نمی کرد


این همه ضد و نغیض بابا ما خسته شدیم                   کاشکی اصلا حوای ما هوس سیب نمی کرد



دی 90